- درباره کتاب:
داستان مرد اسکلتی و اوج بخششهای او درشهر پیچیده وهمه اورا میشناسند ولی به روی خود نمیآوردند چنین وانمود میکنند که او غیراز وظیفه کار مهمی انجام نداده است، او نیز آنچه بخشیده را هرگز به یاد نمیآورد! تمثیل بسیار زیبا درحین حال دردناکی است، روزگار تصمیم گرفته از پردهی غیب خود قدمهایی درمورد انسانها بردارد، چنان قدمهای محکم که هیچ انسانی تلنگر آن قدمها را نشنیده و ناگهانی و یهویی دردام ضعف و پیری میافتد.